ماه من سلام؟

ماه من سلام؟

فاطمه جان ؟ تمام شعرهای عاشقانه جهان شبیه تواند! تو اما،پشت استعاره ای ایستاده ای که به ذهن هیچ شاعری نخواهد رسید . . .
ماه من سلام؟

ماه من سلام؟

فاطمه جان ؟ تمام شعرهای عاشقانه جهان شبیه تواند! تو اما،پشت استعاره ای ایستاده ای که به ذهن هیچ شاعری نخواهد رسید . . .

تو را سری‌ست که با ما فرو نمی‌آید - سعدی

تو را سری‌ست که با ما فرو نمی‌آید

مرا دلی که صبوری از او نمی‌آید

 

کدام دیده به روی تو باز شد همه عمر

که آب دیده به رویش فرو نمی‌آید

 

جز این قدر نتوان گفت بر جمال تو عیب

که مهربانی از آن طبع و خو نمی‌آید

 

چه جور کز خم چوگان زلف مشکینت

بر اوفتاده مسکین چو گو نمی‌آید

 

اگر هزار گزند آید از تو بر دل ریش

بد از منست که گویم نکو نمی‌آید

 

گر از حدیث تو کوته کنم زبان امید

که هیچ حاصل از این گفت و گو نمی‌آید

 

گمان برند که در عودسوز سینه من

بمرد آتش معنی که بو نمی‌آید

 

چه عاشق‌ست که فریاد دردناکش نیست

چه مجلس‌ست کز او های و هو نمی‌آید

 

به شیر بود مگر شور عشق سعدی را

که پیر گشت و تغیر در او نمی‌آید.

 

"سعدی"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد